dowloadfilmirani

dowloadfilmirani

dowloadfilmirani

dowloadfilmirani

دانلود فیلم نهنگ عنبر 2

دانلود فیلم نهنگ عنبر 2

 دانلود فیلم نهنگ عنبر 2

خلاصه داستان فیلم نهنگ عنبر 2:

ارژنگ ( رضا عطاران ) و رویا ( مهناز افشار ) بالاخره پس از سالها با یکدیگر ازدواج کرده اند و در حال رانندگی برای رسیدن به محل برگزاری مراسم ازدواجشان در شمال می باشند. آنها در طول مسیر خاطرات گذشته خود را مرور می کنند اما...

کارگردان

سامان مقدم : متولد سال 1347 می باشد و فارغ التحصیل رشته سینما است . مقدم اولین تجربه سینمایی خود را با دستیار کارگردانی « ردپای گرگ » در کنار مسعود کیمیایی بدست آورد. وی پس از این همکاری، در فیلمهای « ضیافت » و « سلطان » نیز دستیار کارگردان مسعود کیمیایی بود تا اینکه در سال 1377 اولین فیلم بلند خود به نام «سیاوش » را کارگردانی کرد که با استقبال مناسبی مواجه شد. مقدم در سالهای بعد آثار موفقی از جمله فیلم پرفروش « مکس » را کارگردانی کرد که با استقبال بسیار خوب تماشاگران همراه بود. « نهنگ عنبر » از جمله پرفروش ترین فیلمهای سامان مقدم تا به امروز بوده و حالا قسمت دوم اثر با نام « نهنگ عنبر 2 : سلکشن رویا » به سینما آمده.

 

درباره فیلم « نهنگ عنبر 2 : سلکشن رویا » :

ساخت دنباله برای یک فیلم در نقاط مختلف دنیا، اغلب با در اختیار داشتن فیلمنامه و جزئیات جدید ساخته می شود و روانه سینما می شود. مثال ساده موفق در این مورد را می توان « ترمیناتور » نامید که در قسمت اول موفقیت بالایی کسب نمود و در قسمت دوم به کمال رسید. اما در آثار کمدی کمتر دیده شده که یک اثر بتواند موفقیت های قسمت نخست را تکرار نماید و به همان میزان که در قسمت نخست لبخند را بر لب تماشاگران نشانده، در قسمت دوم نیز موفق به انجام اینکار شود. « نهنگ عنبر 2 : سلکشن رویا » دقیقاً اثری است که چنین وضعیتی دارد.

قسمت دوم « نهنگ عنبر » فاقد خط داستانی مشخصی است و تمام و کمال در فلشبکی دنبال می شود که اتفاقاً در این ارجاع به گذشته هم خبری از فیلمنامه نیست. فیلم که آغاز می شود مخاطب با مجموعه ای از حرکات موزون مواجه می شود که مشخصاً شبیه به کلیپ هایی است که در دو سال اخیر از طریق شبکه های اجتماعی به اشتراک گذاشته می شود و در آن افراد مختلف سعی در بامزه بودن با تقلید از موزیک ویدئوهای مشهور دارند. اینکه در قسمت دوم، سامان مقدم چند دقیقه از زمان فیلم را بطور تمام و کمال به بازسازی یک قطعه از فیلم موزیکال « گریس » با بازی جان تراولتا و اولیویا نیوتن اختصاص داده، نشان می دهد که مقدم بیش از آنچه که نیاز بوده تحت تاثیر فعالیت افراد در شبکه های اجتماعی قرار گرفته است و حال برای آنان رقیبی جدی ایجاد کرده.

البته بازسازی هر اثر یا رویدادی به تنهایی یک ضعف محسوب نمی شود بلکه نیاز هست تا پیش از به کارگیری، کارکرد و بستر مناسب آن موقعیت مهیا شود تا به یک انسجام درونی در اثر منجر شود. اما در « سلکشن رویا » فیلم به یکباره از « گریس » به موسیقی جاز گریزی می زند و به یکباره مایکل جکسون را در ابتدایی ترین و بی منطق ترین شکل ممکن به فیلم اضافه می کند تا هم بازیگران قر کمری داده باشند و هم مخاطب احیاناً با تماشای حرکات موزون به وجد آمده باشند؛ حرکات موزونی که خارج از کادر و قاب سینماست و به هر بهانه ای در تصویر به نمایش در می آید.

در قسمت دوم شخصیت جدیدی نیز به داستان اضافه شده که دوست صمیمی ارژنگ و رویاست اما بطور عجیبی ابداً در قسمت یک حضوری نداشته اما در قسمت دوم تقریباً در تمام لحظات زندگی این دو حضور دارد! شهاب که حسام نواب صفوی نقش آن را ایفا می کند، شخصیت معلوم الحالی است که نه پرداخت مناسبی دارد و نه مشخصاً وضعیتش در طول داستان قابل وصف است. به درستی مشخص نیست که از کجا آمده و چطور در داستان قرار گرفته و به یکباره در طول داستان نیز به حال خود رها می شود تا بتوانیم دوباره او را در سکانس آخر ببینیم که بازگشته! بطور کل حضور این شخصیت جز آنکه موقعیت شوخی دیگر بازیگران را مهیا نماید، توفیق دیگری نداشته.

شاید تنها نکته مثبت فیلم را خودِ رضا عطاران دانست که در سالهای اخیر به تنهایی ژانر مختص به خود را در سینمای ایران پایه گذاری کرده، ژانری که در آن تمام بارِ کمدی فیلمنامه های به شدت ضعیف و نم پس داده بر دوش او قرار داده می شوند و او هم با طنازی ذاتی اش به خوبی از پسِ اجرای آنها بر می آید. عطاران در « سلکشن رویا » طنازی قسمت نخست را ندارد و اگرچه گاه و بی گاه با قر کمر و مخصوصاً تقلید حرکات جان تراولتا ، می تواند لبخند موقتی را بر لب مخاطب ایجاد نماید اما در بخش اعظمی از فیلم سرگردان است و حتی او نیز نمی تواند فیلمنامه اثر را از منجلاب خارج نماید.

دانلود فیلم تگزاس

دانلود فیلم تگزاس

 دانلود فیلم تگزاس

فیلم تگزاس > مسعود اطیابی بعد از فیلم «ماه‌گرفتگی» که تجربه‌ای شکست‌خورده در ژانر سیاسی-اجتماعی بود و هنوز هم به اکران درنیامده است، با«تگزاس» برگشته است. اصولاً خاصیت اطیابی این است که همیشه سوار بر موج است. یک روز «مصائب دوشیزه» می‌سازد و یک روز «تگزاس».اطیابی فاقد تفکر سینمایی و جهان‌بینی است که از یک کارگردان انتظار می‌رود. وقتی فیلم‌هایی چون «عصبانی نیستم» و «آشغال‌های دوست‌داشتنی» برچسب حامی جریان فتنه می‌خورند، «ماه‌گرفتگی» را می‌سازد که قرار است نگاهی بی‌طرفانه به اتفاقات سال هشتادوهشت داشته باشد و در عوض اثری فاقد هویت می‌سازد. این روزها هم که زوج سام درخشانی-پژمان جمشیدی حسابی روی بورس هستند اگر«تگزاس» را نمی‌ساخت باید تعجب می‌کردیم.
«تگزاس» همه عناصر جذب مخاطب را دارد. یک داستان کمدی با ستاره‌هایی شناخته‌شده و محبوب و روایتی که آن‌سوی مرزها، جایی که زنان بی‌حجاب و سواحل زیبا و موسیقی و شادی فضای فیلم را می‌سازد، از همین روزهای اول اکران فروش بالای «تگزاس» را تضمین کرده‌اند؛ اما بعید میدانم کسی از سالن سینما خارج شود و بگوید:” چه فیلم خوبی “. مطمئناً همه تماشاگران اظهار خواهند کرد که در طول فیلم سرگرم شده‌اند و اوقات خوبی داشته‌اند و احتمالاً درصد بالایی از مخاطبان سینمای ایران از نمایش بدبختی‌ها و مشکلات جامعه گلایه خواهند کرد و«تگزاس» را به‌عنوان یک زنگ تفریح قابل‌قبول معرفی خواهند کرد. «تگزاس» سرگرم‌کننده است اما اساساً در مقوله سینما جایی ندارد. «تگزاس» اثری کاملاً صنعتی است و مانند یک کالا به مخاطب عرضه می‌شود و اتفاقاً تاجران این فیلم، نمی‌گویم فیلم‌سازان، قدرت چانه‌زنی خوبی هم دارند و کالایشان را به‌راحتی به خورد مخاطب می‌دهند. مخاطب هم از دیدن این‌همه رنگ و لعاب و شادی و موسیقی لذت می‌برد و از معامله‌ای که انجام داده است، راضی سالن سینما را ترک می‌کند. «تگزاس»در دورنمای سینمای ایران، به گیشه هم رونق می‌بخشد و چرخ سینما را می‌چرخاند و همه باید راضی باشند، مگر نه؟
اما در این میان، «تگزاس» هم مانند فیلم‌های مشابهش که اتفاقاً این روزها از درودیوار می‌بارند، نه‌تنها چیزی به سینمای ایران اضافه نمی‌کند که ژانر کمدی را بیش‌ازپیش به قهقرا می‌برد. فیلم‌هایی چون «تگزاس» معنای کمدی را در سینمای ایران عوض کرده‌اند و صرف خنده گرفتن از مخاطب، آن‌هم با شوخی‌های جنسی و مبتذل، بیننده را راضی نگه می‌دارند و فیلم‌سازان بعدی را نیز تشویق به ساخت فیلم¬هایی بی سروشکل و شلخته‌وار می‌کنند که فقط با تبعیت از چند شیوه آزمون پس داده، کیلویی ساخته و تولید می‌شوند و سود خوبی به همراه می‌آورند. تکلیف سینما این وسط چه می‌شود و آینده ژانر کمدی که یکی از مهم‌ترین شاخه‌های سینما در هر کشوری است، در این میان هرروز بیشتر به پوچی و فنا نزدیک می‌شود.
حتماً می‌پرسید که چرا تا این حد ظالمانه به «تگزاس» می‌تازم.  «تگزاس» نه پیرامون یک موقعیت کمدی شکل‌گرفته و نه لحظه‌های کمدی فیلم پرداخت‌شده‌اند. تمام چیزی که «تگزاس» را به فیلمی خنده‌دار تبدیل می‌کند، شوخی‌های لحظه‌ای است که خام و سطحی هستند و کلیت فیلم «تگزاس» را مانند مجموعه‌ای از جوک‌های جاری در فضای مجازی و پیام‌های دست‌به‌دست شده این روزها می‌کنند که در اصل قامت سینمایی اثر را زیر سؤال می‌برد. از سوی دیگر، شخصیت‌های فیلم هستند که به‌شدت پرداخت‌نشده و دم‌دستی هستند و کاریکاتور وار در فیلم‌نامه بی‌دروپیکر فیلم این‌سو و آن‌سو می‌روند و حتی از تبدیل‌شدن به یک تیپ کمدی معمول هم عاجز هستند. همین شخصیت‌های سطحی هم آن‌قدر محتاطانه به تصویر درمی‌آیند و آن‌قدر فیلم‌ساز سعی در دور زدن خط قرمزها با به حاشیه رفتن و نمایش چیزهایی که شبیه خط قرمز هستند بیننده را گول میزند. بازی با عناصری مثل حوله پله، مایو پله و ازاین‌دست، همه برای این به فیلم اضافه‌شده‌اند که بیننده احساس کند در سینما نشسته و در حال تماشای فیلمی است که حرف‌هایش را در لفافه پیچیده و غیرمستقیم او را تهییج می‌کند. حال‌آنکه تنها چیزی که در لفافه «تگزاس» پیچیده شده، حقه‌های معمولی است و سوءاستفاده از مخاطبی که سال‌ها همه‌چیز برایش خط قرمز بوده است و احساس می‌کند با «تگزاس» دارد از این خط قرمزها عبور می‌کند. بازیگر زن اصلی فیلم، فضای شاد و رنگارنگ برزیل و اسطوره‌ای به نام پله، همه فقط سرپوش‌های جذابی هستند که روی باطن بی‌خاصیت فیلم گذاشته‌شده‌اند. شعار “هیچ‌وقت یک ایرانی را تهدید نکن، حتی تو تگزاس ” هم با قلقلک دادن حس ناسیونالیستی اکثر ایرانیان و کنایه‌ای به محمدجواد ظریف هم از دیگر نشانه‌های حقه‌های توخالی «تگزاس» است. بازیگران حتی سعی نمی‌کنند بازی کنند و شخصیت‌های آشفته‌شان را کمی واقعیت ببخشند، چون هدف فیلم اساساً چیز دیگری است و مهم نیست که بازیگران یا دیگر عوامل فیلم چگونه عمل کنند، به لطف بودجه خوب فیلم و امکاناتی که در خارج از ایران فراهم است، نماهای هلی شات از تعقیب و گریز خودروهای گران‌قیمت و دلبری‌های بازیگران زن خارجی و همه زیبایی‌های بصری لوکیشن‌های فیلم، احتمالاً بیننده اصلاً توجهی به این بازی‌ها نمی‌کند. از سام درخشانی که انتظاری نمی‌رود، بازیگران دسته چندمی خارجی که بیش‌تر شبیه ستارهای فیلم‌های مستهجن گریم شده‌اند هم درخششی ندارند. حمید فرخ نژاد که روزگاری ستاره‌ای بود که می‌توانست خیلی از طرفدارانش را مجاب به دیدن فیلمی کند در «تگزاس» شبیه شخصیت بازی ماریو این‌طرف و آن‌طرف می‌دود و بیننده را با این سؤال تنها می‌گذارد که شمایل فرخ نژادی که در«عروس آتش»، «ارتفاع پست»، «چهارشنبه‌سوری»، «گشت ارشاد» و حتی «دموکراسی تو روز روشن» دیده‌بودیم، در کجای راه جامانده است.
در کنار همه انتقاداتی که به همه جنبه‌های «تگزاس» وارد میدانم، لازم است از پژمان جمشیدی به‌عنوان تنها کورسوی روشن این فیلم نام ببرم. شخصیت جمشیدی به‌اندازه بقیه کاراکترها تصنعی است و برقراری ارتباط با او سخت است. موهای رنگ‌شده ورگه‌هایی ازآنچه در فرهنگ‌عامه “اواخواهر ” می‌خوانند در شخصیت وی تنیده شده تا بیشتر بیننده را گول بزنند؛ اما این‌که در کنار حمید فرخ نژاد، بازی جمشیدی بیشتر به چشم می‌آید یک پیروزی مهم برای جمشیدی است. او تنها بازیگر فیلم است که جلوی دوربین راحت است و خشک و بی‌تفاوت ظاهر نمی‌شود. «تگزاس» برای پژمان جمشیدی، در ادامه مسیر رو به رشد بازیگری‌اش است. در جواب انتقاداتی که به این بازیگر می‌شود که از فوتبال وارد سینما شده است، دوست دارم بدانم خیلی دیگر از بازیگران که اکنون فیلم‌هایشان پرفروش‌ترین‌های سینمای ایران است، آن‌هایی که مصاحبه‌های طولانی می‌کنند و راجع به همه‌چیز نظر می‌دهند اما تحصیلات آکادمیکشان به دیپلم قد نمی‌دهد، از کجا وارد سینما شده‌اند؟ چند تا از بازیگران سینمای ایران در یک‌شب نشینی و یا یک شام دوستانه توسط محمدرضا شریفی‌نیا کشف‌شده‌اند و اکنون جز بازیگران مطرح سینمای ایران هستند؟ اگر قرار است از خواستگاه بازیگرانمان انتقاد کنیم، بد نیست در کنار جمشیدی کمی هم به دیگران بپردازیم.
درنهایت آنچه «تگزاس» را بیش از هر چیزی توهین‌آمیز می‌کند، وقاحت فیلم در نشان دادن این است که اصلاً حرفی برای گفتن ندارد. از تیتراژ ابتدایی فیلم و موسیقی که بیننده سرخورده و خسته را در سینما سرحال می‌آورد اما عین توهین به ذات موسیقی است تا پایان فیلم و راهی که برای ساخت قسمت دوم فیلم شکل‌گرفته است، نشان می‌دهد که «تگزاس» هیچ علاقه‌ای به تفکر سینمایی و خلق یک اثر کمدی ندارد و تمام چیزی که برایش مهم است، فروش فیلم و جیب مخاطب است. فروشی که حتماً به آن دست خواهد یافت و احتمالاً ساخت قسمت دوم را هم میسر خواهد کرد و ما سینمایی‌ها هم در این کسادی بازار کمدی چاره‌ای جز رضایت به روشن ماندن چراغ سینما نداریم.

دانلود فیلم مصادره

دانلود فیلم مصادره

دانلود فیلم مصادره

فیلم مصادره > مصادره نخستین فیلم مهران احمدی در مقام کارگردان و یکی از فیلم‌های سی و ششمین جشنواره فیلم فجر است. مهران احمدی را به واسطه‌ی بازی‌هایش که بیشتر در ژانر کمدی بوده می‌شناسیم اما این‌بار دست به ساخت یک طنزسیاسی زده است. ایده‌ی اولیه‌ی این فیلم ایرانی جذاب است و فیلم با یک شروع جذاب امیدهایمان را برای تماشای یک کمدی متفاوت و جلوتر از سایر کمدی‌های گیشه‌ای مرسوم در سال‌های اخیر سینمای ایران، زنده می‌کند. اسماعیل، کارمند اداره‌ی ساواک (البته به صورت آزمایشی!) که تنها، ماموریت خرید وسایل مورد نیاز اداره را به عهده داشته، پس از انقلاب مورد بازجویی قرار گرفته و مجبور است کشور خود را ترک کند. همانطور که گفته شد حادثه‌ی محرک فیلم جذاب است و خبر از یک کمدی سیاه با رگه‌هایی از کنایه‌های سیاسی می‌دهد. در همان شروع، شخصیت مجبور است دارایی های خود را که مهمترین آن یک زمین است رهاکرده و به همراه همسر غیرایرانی خود کشورش را ترک کند. فیلم به روایت این دست آدم‌ها که شاید در زمان انقلاب نقش به خصوصی نداشتند اما دچار زیان‌هایی شدند می‌پردازد. همسر اسماعیل زنی از خطه‌ی آمریکای لاتین است و این موضوع بستر طعنه‌هایی به روابط سیاسی ایران و کشور‌های حاضر در این ناحیه و همچنین تصوراتی را که مردم ایران از آمریکای لاتین دارند فراهم می‌کند. فیلمساز تا اینجا دست روی ایده‌های خوبی گذاشته بود اما فیلم از جایی که اسماعیل ایران را ترک می‌کند روند نزولی خود را آغاز می‌کند. گویی مجددا باید شوخی‌های جنسی، درگیری‌های لفظی، اتکا به بازی رضا عطاران و موقعیت‌هایی را که از مسیر فیلمنامه خارج هستند مانند سایر فیلم‌های کمدی ایران شاهد باشیم. موقعیت‌هایی که دیگر موجب خنده‌ی مخاطب باهوش سینما نمی‌شود. 

حادثه‌ی محرک فیلم جذاب است و خبر از یک کمدی سیاه با رگه‌هایی از کنایه‌های سیاسی می‌دهد
فیلمساز سعی می‌کند در ادامه برای پر کردن میان فیلم، شبکه‌های ماهواره‌ای و آدم‌های ساواکی سابق را که حال در آنسوی مرز‌ها علیه ایران تبلیغات می‌کنند هدف بگیرد (به نوعی شبیه به کاری که مهران مدیری در طنز «بمب خنده» می‌کند) اما مخاطب سردرگمش بیشتر به دنبال این می‌گردد که مسیر اسماعیل قرار است به کجا ختم شود. موتیف‌های (عامل تکرار شونده) پی‌در‌پی از اینکه اسماعیل مدام به صورت تلفنی وضعیت زمینش را پیگیری می‌کند بیش از همان بار اول کمکی به پیشبرد داستان نمی‌کند. هومن سیدی (در نقش پسر اسماعیل) به نوعی جز تکرار بازی‌اش در سریال عاشقانه چیز تازه‌ای در این فیلم ندارد. شخصیت‌های دیگر نیز به خوبی پرداخت نشده‌اند از جمله دوست اسماعیل (با بازی بابک حمیدیان) که فقط جاهایی که فیلمنامه نیاز به گره‌گشایی دارد خود را نشان می‌دهد یعنی جایی مثل کمک کردن به اسماعیل برای رفتن از ایران و همچنین جمع کردن پایان فیلم.

فیلم به لحاظ فیلمبرداری جنس تصویری از نوع فیلم‌های فانتزی مانند Amelie دارد. به نوعی من اسم این نوع تصویر را تصویری از جنس فانتزی می‌گذارم که ویژگی‌هایی همچون رنگ‌هایی با Saturation و Sharpness زیاد دارند. در فیلم بمب پیمان معادی نیز به دلیل داشتن چنین فضایی شاهد تصویری از جنس فانتزی بودیم. گویی فیلم‌هایی از قبیل Amelie الگویی برای تصویر سازی فانتزی به شمار‌ می‌آیند. همچنین باید ذکر کرد که احمدی در جاهایی (به خصوص مرتبط با فضای آمریکای لاتین) سعی کرده دکوپاژ فیلم‌های وسترنی را پیاده کند که به زعم برخی شاهد فیلم کمدی وسترن باشیم. از جمله سکانسی که خود مهران احمدی وارد می‌شود و شاهد یک دکوپاژ وسترنی در پایان بندی فیلم هستیم.


دانلود فیلم پا تو کفش من نکن

دانلود فیلم پا تو کفش من نکن

دانلود فیلم پا تو کفش من نکن


خلاصه داستان فیلم پا تو کفش من نکن:

دو زوج به محضر می روند تا ازدواج کنند اما نامشان در شناسنامه دیگری ثبت می شود و...

کارگردان :

محمد حسین فرح بخش :  فرح بخش سالهاست که به عنوان تهیه کننده در سینمای ایران فعالیت دارد اما در چند سال گذشته به واسطه ساخت آثاری نظیر « زندگی خصوصی » ، « مستانه » و « آبنبات چوبی » خود را به عنوان کارگردان نیز مطرح نموده است.

 

درباره فیلم « پا تو کفس من نکن » :

برای صحبت درباره « پا تو کفش من نکن » نیاز است تا ابتدا سابقه کارگردان آن در سینمای ایران بررسی شود. کارگردانی که فعالیت خود را به عنوان تهیه کننده آغاز نمود اما بعدها تصمیم گرفت خود پشت دوربین رفته و تجربه کارگردانی را بدست آورد. وی در این سالها انواع و اقسام فیلمهای ضعیف و بی اهمیتی از جمله « مستانه » و « آبنبات چوبی » را روانه بازار کرد و در این بین فیلم پر حاشیه ای به نام « زندگی خصوصی » را هم ساخت که حواشی آن به مراتب بیشتر از ارزش سینمایی اش بود.اما حکایت « پا تو کفش من نکن! » از دیگر ساخته های فرح بخش جداست.

فرح بخش در جدیدترین تجربه سینمایی اش اثری را روانه سینما کرده که به نظر می رسد با هیچ متر و معیاری نمی توان آن را در حد و اندازه های سینما دانست. اثری کمدی که برخاسته از شوخی و موقعیت های جنسی کم ارزشی است که اتفاقاً توانایی خنداندن مخاطبش را ندارد چراکه حداقل بسترهای سینمایی را برای سر و شکل دادن به این شوخی ها مهیا نمی کند و آن را بی محابا و با کمترین پرداخت، به سوی مخاطب شلیک می نماید.

در فیلم مفهومی به نام « شخصیت پردازی » وجود ندارد و هرآنچه در تصویر مشاهده می شود، مجموعه ای از تیپ های آشنایی است که بازیگران فیلم در سالهای گذشته در آثار مختلف به نمایش گذاشته اند و حالا همان تیپ های کاریکاتوری را به « پا تو کفش من نکن! » منتقل کرده اند. به عنوان مثال رضا ناجی که بطور ناامید کننده ای از یک بازیگر ارزشمند در سالهای نه چندان دور تبدیل به بازیگر آثار کمدی سطحی شده، کماکان فرد آذری زبانی است که کلمات را اشتباه ادا می کند و البته میانه ای با مدرنیته شدن ندارد و در این موقعیت راحت نیست. شکل و شمایل این شخصیت برخاسته از تفکر عجیب و منقرض شده ای است که سالها پیش می توانست خنده ای را به لبان مخاطب بیاورد اما بعید است امروز کسی به چنین شوخی های بخندد.

فارغ از فیلمنامه فاجعه بار « پا تو کفش من نکن! » ، باید به بخش های فنی فیلم نیز اشاره کرد که دست کمی از وضعیت فیلمنامه ندارد. اصرار فرح بخش بر ثبت کلوزآپ متعدد از بازیگران فیلم آن هم در لحظاتی که نیازی به ثبت چنین زاویه ای نمی باشد، کیفیت فیلمبرداری اثر را دچار چالش کرده است. بُرش های غیرمنطقی و عجیب و غریب فیلمساز در طول داستان نیز از جمله ضعف های اثر به شمار می رود. جالب آنکه فیلم به یکباره عطای نمای نزدیک را به لقایش می بخشد و لانگ شات ناگهانی ثبت می نماید به حدی که مخاطب گمان می برد فرح بخش در حال شوخی و دستکاری دوربین فیلمبرداری در حین ضبط بوده است!

با اینحال نمی توان نکات منفی فنی فیلم را در حد و اندازه های فیلمنامه آن دانست. « پا تو کفش من نکن! » حتی از بکارگیری مفاهیمی که در اینچنین سینمایی به « شونه تخم مرغی » معروف است نیز بی نصیب مانده و راه و روش جدید و منحصر به فردی را برای جذب مخاطب آغاز نموده است. فیلمنامه اثر ترکیبی است از کمدی های سوپرمارکتی دهه هشتاد ایران و فیلمفارسی های قدیمی که اتفاقاً این ترکیب هم درهم و نامفهوم است. نوع روایت فیلم ارتباط مستقیمی به فیلمفارسی دارد و برگرفته از همان دوران است اما جزئیات شوخی های فیلم برگرفته از فضای مجازی است که قابلیت گرفتن خنده را ندارد.

در دنیای فرح بخش کماکان زنان برای ازدواج با مردان حاضر به انجام هرکاری هستند و در دنیایشان جز این نیست و مردان نیز جماعتی هستند که علاقه مند به صیغه و مفاهیم اینچنینی می باشند و بطور کل، در دنیای فرح بخش هیچ چیز جذاب تر از شوخی هایی نیست که به هر نحوی به جنسیت ربط پیدا می کنند. دنیایی که سینما و هدف آن کوچکترین ارزشی برای فیلمساز نمی یابد و ساخت فیلم برای او به منزله یک تجارت پولساز است که طی آن می بایست به هر قیمتی پول درآید حتی اگر لازم شد یک دوجین شوخی جنسی دیگر در داستان مطرح شود! شاید « پا تو کفش من نکن! » اثر بی ارزشی باشد، اما نمی توان این نکته را انکار کرد که دنیای ذهنی فرح بخش و نگاه کلی او به سینما جالب و منحصر به فرد است!

دانلود فیلم لونه زنبور

دانلود فیلم لونه زنبور

دانلود فیلم لونه زنبور

کسی در فیلم لونه زنبور حضور دارد  که من بشناسم؟

محسن کیایی که در سالهای اخیر به واسطه حضور در فیلمهای برادرش نظیر « بارکد » در سینمای ایران مطرح شده، بازیگر نقش اصلی فیلم است. در کنار او پژمان جمشیدی حضور دارد که حالا می توان گفت در سینما موفق تر از فوتبال بوده و توانسته توجهات را به خود جلب نماید. هومن برق نورد هم که بیشتر در سریالهای تلویزیونی دیده شده در فیلم حضور دارد. رعنا آزادی ور که پس از مدتی غیبت در سینما حالا تقریباً هر ماه یک فیلم بر پرده سینما دارد نیز در فیلم حضور دارد.

داستان فیلم درباره چیست ؟

این فیلم بطور خلاصه داستان دو سارقی است که یک جعبه سر راهشان قرار می گیرد و پس از آن خود را در موقعیت های گوناگونی می بینند که هرکدام از آنها قرار است مخاطب را بخنداند.

کارگردان کیست ؟

برزو نیک نژاد که که اغلب به عنوان یک فیلمساز تلویزیونی شناخته می شود. وی سریالهایی نظیر « پنجری » را کارگردانی کرده و آخرین ساخته سینمایی اش نیز « زاپاس» نام داشت.

نکات مثبت فیلم ؟

فیلم یک پژمان جمشیدی دارد که پیشرفت او طی سالهای اخیر کاملاً در « لونه زنبور » محسوس بوده و به نظر می رسد که حالا بتواند به تنهایی خنده را به لب مخاطبین بیاورد.

نکات منفی فیلم ؟

فیلمنامه اثر ارجینال نیست و شبیه به اثری قدیمی با بازی مارتین لارنس است بطوریکه حتی شوخی های آن فیلم را هم می شود در اینجا پیدا کرد. البته شایان ذکر است که اثر مذبور خود از آثار به شدت سطح پائین و فراموش شده هالیوود است و بعید می دانم سازندگانش هم آن را به یاد داشته باشند!

فیلمنامه اثر ملغمه ای از شوخی های لحظه ای است که پس از پایان فیلم لحظه ای در ذهن مخاطب باقی نمی مانند. « لونه زنبور » بطور خلاصه توانایی ساختن موقعیت کمیک ندارد و به نظر می رسد که محسن کیایی ( نویسنده فیلم ) هرآنچه که در ذهنش بامزه جلوه می کرده را بر روی کاغذ نوشته و بازیگران نیز آن را تکرار کرده اند بدون اینکه پیوستگی به یکدیگر داشته باشند.

فیلم یک دوجین شخصیت مکمل هم دارد که بود و نبودشان در داستان تاثیری بر روند کلی فیلمنامه ندارد. چنانچه کلیت فیلم را در ذهن داشته باشید و شخصیت های مکمل آن را حذف نمائید، می توانید ببینید که زمان مفید اثر بیشتر خواهد بود.

اینها بخشی از جملاتی است که در طول فیلم بیان می شود: « بزار همونجا که آقات میذاشت! » ، « بپر روش! »

عامل تاثیرگذار برای تماشای فیلم:

زوج محسن کیایی و پژمان جمشیدی.

حرف آخر :

خیلی نباید انتظاری از « لونه زنبور » داشت. تمام تلاش سازندگان فیلم ساختن یک کمدی پرفروش بوده که در آن هرچیزی که می توانسته لبخند را به لبان تماشاگر به کار گرفته شده است. از دیالوگ های جنسی که مفهوم دوگانه دارند و بطور عجیبی در سینمای ایران در حال اپیدمی شدن است گرفته تا داد و فریاد و جفتک و لگد و... که در نهایت مخاطب خواهد بود که مشخص خواهد کرد قرار است به حماقت بی انتهای این آدمهای بالغ خواهد خندید یا خیر! البته که نباید این نکته را فراموش کنیم که فیلمنامه هم چندان ارجینال نبوده و ایده های آن هم بکر نیست.